شنیده ام داری تغییرات میدی تو خونه مان خاظرات مرا نیز رنگ کن یا که کاغذ دیواری من آن زیر هستم یادت باشد .
گریه هایم را کرده ام همه را آویخته ام به دیوار دارم میفروشمش به سمسار .
قصد هیچ گلگی ندارم هیچ هیچی بزرگ فقط بگویم پشیمان نیستم از دوستداشتنت . هرچند اگه قدرش را ندانستی . و از کرده هایم برایت خوشحالم . شاید هرگز کسی نیاید شاید هم آمد بستگی دارد که سرنوشت مرا باخود به کجا ببرد . انسانها باید قدر همدیگر رابدانند .
خیلی حرفها دارم که هیچ وقت نخواستی بشنوی . بهانه هایت برای خودت . هیچ نمی گویم و قضاوت را به تاریخ وا می دارم .همه را بخشیدم و البته به کهکشان واگذاکردم .
لازم به ذکر است که این وبلاگ نه دیگر بروز می شود و نه خوانده می شود. و البته وبلاگهای مشابه .