Sunnyman

Saturday, June 09, 2007

اندر حکایت آن درویش بزرگ و آن راکفلر بزرگتر

درویش بینوا که سالهای سال با قناعت زندگی کرده بود کم کم داشت به خود افتخار می کرد و اندک اندک برای آینده خود برنامه ریزی می کرد که ناگهان با راکفلر دیدار کرد و تمام معادلاتش بهم خورد و برای حفظ آبروی چندین و چند ساله اش بفکر گرفتن وام از بانکهای خصوصی افتاد . اما درویش نه حساب پس اندازی داشت و نه درآمد کلانی بدین سبب بفکر فرو رفت که

ادامه دارد...

توضيحات

همون مرد آفتابی خودمون

   فرستادن نظرات

دوستان

yeaalameharf
بزرگ
maryamin
tehrantonian
applyabroad

 






[Powered by Blogger]