خیلی سرم شلوغه، درگیر کارامم، درگیر چیزائی که شاید نباید الان باشه ولی هست .مهم نیست.
قراره که یه قرتی بازی بکنم که سعی می کنم بکنم : به نوصیه دوستان :
1-دوست ندارم تو ترافیک بروم بیرون مخصوصا اگه بخوام پشت فرمون بشینم.
2- قیافه آدما نشون میده که چی هستن . میره موهاشو زرد می کنه درست عین شانپانزه ها و ادای متشخص ها رو هم در می یاره .
3- یه روزائی از همه متنفر می شم جز یه نفر .
4- یه روزائی از سر سوزن تو میرم اما از در دروازه نمی تونم برم تو.
5- اینکه اصلا برام مهم نیست که کسی بیاد اینجا یا نیاد بخونه یا نخونه . اصلا .
6- و اینکه به گفته دوستی اگه حتی 1 ساعت از عمرم باقی باشه پلناموفراموش نمی کنم.