خیلی طول کشید که تا همینشم بتونم بنویسم .خیلی ، هرچند که این نوشته ها هم دیگه خیلی مهم نیستن .فقط بهانه ای یه واسه بودن
با زخم باید ساخت، طول می کشه تا خوب بشه ولی بالاخره خوب میشه .
خیلی چیزا رو دیگه نمی تونم بنویسم ولی عوضش همش برا خودم می مونه که تا آخر عمرم بهش فکر کنم و با یادش خوش باشم .چیزایی که کم کم اتفاق افتاد منو مال خودش کرد منی که آفریده شده ام برای اینکه دوست داشته باشم آفریده شدم واسه اینکه بتونم عاشق باشم . سخته میدونم ولی من مرد راهم اومدم تا عاشق باشم عاشق تو . توئی که همه عمر منی ، همه زندگی من، آره با توام .