سپيده عشق
اسمان همچو صفحه دل من
روشن از جلوه مهتاب است
امشب از خواب خوش گريزانم
که خيال تو خوشتر از خواب است
خيره بر سايه وحشي بيد
مي خزم در سکوت بستر خويش
باز دنبال نغمه اي دلخواه
مي نهم سر بروي دفتر خويش
تن صد ها ترانه مي رقصد
در بلور ظريف آوايم
لذتي ناشناس و رويا رنگ
مي دود همچو خون به رگ هايم
آه گويي در دخمه دل من
روي شبگرد مه گذر کرده
يا نسيمي در اين ره متروک
دامن از عطر ياس تر کرده
بي گمان زان جهان رويايي
زهره بر من فکنده ديده عشق
مي نويسم بروي دفتر خويش
جاودان باشي اي سپيده عشق..
فروغ فرخزاد