یه چراغ علاءالدین قدیمی که دود میکنه
یه کتری قدیمی تر از اون که یه جای سالم تو تنش نیست و اونقدر اب جوش آورده رو آتیش که دیگه با اسکاچ هم تمیزش نمیشه کرد
یه اتاق که جز دوتا تخت ساده هیچی توش نیست
پنجره هایی که چندتاش شیکستس
صدای پارس چندتا سگ نیمه های شب
صدای ناله بادی که از لای در میاد تو
یه محوطه باز و تاریک که نصفه شب باید یه دوری توش بزنی
نم نم بارونی که دیشب خیس خیسم کرد
و خیره شدن به همون بخارای آبی که از روی اون کتری میاد بالا و هیچکدومش عین هم نیستن
و خاطره هایی که تموم شب تو ذهنت دوره میشه
و خوابی که اصلا جرات نمیکنه باید سراغت
و تو فقط دوست داری که این 24 ساعت هرچی زودتر تموم شه و بری خونه و تلفن و برداری و صدای قشنگشو بشنوی
و بهش بگی که چه قد دوسش داری