
قسمت چهارم
هیچ وقت تو زندگیم دنبال خوشی های زود گذر نبوده ام همیشه دنبال چیزایی بودم که بتونه بطور دایم خوشحالم کنه هیچ وقت نتونستم مثل دیکرون زندگی کنم . ملت همیشه دنبال هزار جور کار و برنامه اند فرق نمی کنه چه اونایی که متاهلند و چه اونایی که مجردند. که من نمی تونم اونجوری باشم .البته همیشه خدا رو شکر میکنم که از این قماش نشدم .همیشه دنبال چیزایی بودم که بتونه دایم راضیم کنه هرچند که ممکن بوده که طول بکشه یا اصلا میتونسته نباشه ...
چیکار کنم من اصل خودمو که تا حالا حفظش کردم که نمی تونم واسه اینکه مثل بقیه مردم باشم زیر پام بذارم که ..
این منم همون جوری که تو حسش کردی (بقول خودت که گفتی حتی بیشتر از خودت میشناسمت )همونجوری که من گفتم بهت به همون سادگی که تو دیدی عزیزم من فک نکنم اشتباه کرده باشیم ...
این منی که میبینی نتیجه هزار جور سخت گیری و چمیدونم هزار جور باید و نبایدیه که خودم واسه خودم اعمال کردم ....واسه اینکه اگه یه روزی خواستم این احساساتو خرج کنم واقعی باشه ...
و همیشه از اونی که اون بالاست میخواستم اگه قراره کسی باشه .یکی باشه عین خود من مثل رویاهای من همونی که میدونم بهترینه کسی که بتونم با تموم وجودم از ته قلبم دوستش داشته باشم. که با اون بودنم واقعی باشه نه فقط حظور فیزیکی..
همه ی این خواسته ها در وجود تو متجلی شد و به اینجا رسید و من مغایرتی ندارم با تموم این جریانات.
ممنونم که به فکر منی و نگرانی از اینکه ممکنه چی بسر من بیاد چه اونطوری که ما میخواهیم و چه اونطوری که دوست نداریم پیش بره ...من تموم عواقب اونو همین الان میگم که میخرم هرچی که میخواد به سر من بیاد از چنین لحظات زیبایی بوجود بیاد مهم نیست من باید بتونم باهاش کنار بیام و این نتیجه مثل دیگرون نبودنه ..همین
عزیزم ممنونم که گذاشتی این راه راه خودشو ببره جلو (و نذاشتی همه چی بهم بریزه)
اگه سالها هم بگذره و چه من در کنارت باشم و چه غیر از این
هزار بار میگم دوست دارم دوست دارم دوست دارم ....و البته ازم نخواه که اینو نگم