رویای آشنای من
باز خواب غریبه هایی را می بینم
که بار ها به خوابم آمده اند
به هم عشق می ورزیم
او با دستهاش
موهای در هم مرا از پیشانی کنار میزند
وجود پیچیده مرا کنار میزند
و میتواند در قلب تیره ام آواز بخواند
می پرسی مو طلایی ست؟
-نمیدانم
اما چهره اش مثل یک افسانه است .
نامش چیست ؟
نمی دانم !
خوش آهنگ است
مثل صدای آوازی که از دور بیاید
چون نامی دور و از دست رفته که عزیزش میداری
طنین صداش گرفته
مثل صدای دلبرانی که از خاطره مان
رخت بر بسته اند..
از:هرمان هسه