Sunnyman

Sunday, August 24, 2003

ديروز کشيک بودم وتنها جاي شما خالي از 24 ساعت 12 ساعتشو خواب بودم خيلي سعي کردم کمي بنويسم ولي نميشد دستم به قلم نميرفت..
*************************




به قول يکي از دوستانم داري کم کم ادم ميشي .تو دوران دانشجويي ام همه چيزو کنترل پروژه ميکردمواسه هر چي آغاز و پايان در نظر ميگرفتم. پيش نياز و پس نياز تعيين ميکردم. اهداف کوتاه مدت و بلند مدت تعيين ميکردم.خيلي آرماني واون دوستم که حدودا 10 سال از من بزرگتره ميگفت پسر جون اينقدر نگو بايد بايد که روزگار هرچي که بخواد برات رقم ميزنه ..

اون موقع ميخواستم بعد از درسم خدمتم رو بخرم و برم آلمان پذيرش هم توراه بود ولي چيزاي ديگه اي رقم خورد نه من تونستم بخرم و نه تونستم برم آلمان و الان هم يه چيز ديگه رقم خورده ...
الان کهبا اون دوستم صحبت ميکنم و ميگه چه خبر و من ديگه اونطوري با دقت و اطمينان از آينده صحبت نمي کنم ميگه حالا درست شد داري کم کم آدم ميشي.................


بله مثل اينکه منم دارم آدم ميشم دارم واسه تو ايران موندنم برنامه ريزي ميکنم مثل همگان ....
من به يک انگيزه واقعي براي موندن احتياج دارم....

آهنگ something else again از chris the burg رو ختما گوشبدين محشره........

توضيحات

همون مرد آفتابی خودمون

   فرستادن نظرات

دوستان

yeaalameharf
بزرگ
maryamin
tehrantonian
applyabroad

 






[Powered by Blogger]