يک سال و نيم ديگه بايد سختي ها رو تحمل کنم بعد از آن ميتونم آنطور که دوست دارم زندگي کنم .
من بايد اين مدت را به هر قيمتي که شده سپري کنم ميدونم که توانايي اش را دارم.
بعد از آن هم يا ميرم خارج يا تو همين ايرون يه زندگي خوبي براي خودم فراهم ميکنم يه سوئيت نقلي تو شمال شهر در آمدي خوب يه دوست دختر راحت کسي که بشه راحت و بي تکلف باهاش زندگي کرد......
اولين مخالف تشکيل چنين زندگي هم مطمئنا مامانم خواهد بود . ولي من کله خر تر اين حرفام کسي نميتونه پا تو کفشم کنه.